سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستم رو بگو که دیگه کارمو راحت کرد.

سلام عرشیا هستم . 

بعد از چند تا کلاس سنگین و خسته کننده با هم گروهیه کلاس تاریخم برای ناهار خوردن به غذا خور دانشگاه رفتیم که هم چیزی بخوریم و همم درباره ماله ای که قراره ارائه بدیم با هم  صحبت کنیم .

داشتیم از سلف دانشگاه غذا برمیداشتیم که متوجه شدم دوستم خیلی حواسش هست چی داره می خوره و کلی  داره رو همه چیزش دقت می کنه .

گذشت و گذشت و ما هم غذامون رو تموم کرده بودیم و همون موقع غذا خوردن هم داشتیم درباره مقاله صحبت میکردیم . دیگه خیلی روم فشار بود و داشتم از فضولی میمردم ، که دیگه نتونستم تحمل کنم و از دوستم دلیل این همه دقت و وسواس رو تو غذا خوردنش پرسیدم .

دوستم که مطمئنم فهمیده بود من چمه بهم گفتش که چون دیالیز انجام میدم دکترم برای خودم یک رژیم غذایی شخصی درست کرده بود که با رژیم دارویی ای که دارم جور باشه .

بهش گفتم خب چرا از قبلا این کارو انجام نمیدادی؟ آخه تا جایی که یادمه از این کارا زید نمیکردی .

بهم گفتش که : خب اره برای همینم بود که قبلا خیلی از عوارض دیالیز کشیدم دیگه نمی دیدی کلا بی حال بودم و سوء تغذیه داشتم ؟ 

حالم همینجوری بود که یکی از دوستای مامانم به مامانم درمانگاه شبانه روزی طبرسی رو معرفی کرد . و گفتش که یکی از فامیلاشون برای بیماری کلیه هاش به به اونجا رفته و خیلی هم خوب جواب گرفته بوده . 

این شکلی شدش که دو ماه پیش رفتم به کلینیک شبانه روزی طبرسی . و از اون موقع تا الانم که خودت ملاحظه میکنی.

برنامه غذایی ام یک مقدار سختگیرانه شده ولی هم از عوارض دیالیزم کم شده و همم دیگه از مشکل سوء تغذیه ندارم .

منم دلیل عجبم رو تازه اون موقع بود که خودم متوجه شدم. فهمیدم که چجوری دوستم با اینکه دیالیز میکنه انقدر بدنش سر حاله.!!!