سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخرش نفهمیدم مردم تو دانشکده اقتصاد چی میخونن

سلام عرشیا هستم.

خب دیگه قبل از این که رفته بودم

با دانشجو های رشته اقتصاد درباره دیجیتال مارکتینگ صحبت کردم. البته صحبت کردن که

نه همون سوال کردن بودش که خیلیم به نتیجه خوبی نرسیدم توش، اولش فکر کردم بخاطر

این باشه که دارم از دوستام دربارش میپرسم و  دوستام هم که مثل خود من کلا با درس بیگانن. گفتم که خب باشه

پس اگر برم از این دانشجوهایی که فکر کنم درسشون خو‌ب باشه بپرسم شاید بدونن  که دیجیتال مارکتینگ چی هست حالا اگر تخصصی ندونستنم اشکال نداره

تو محوطه دانشگاه یه چرخی زدم تا

ببینم کدومشون به قیافش میخوره که درس خون باشه. یا حداقل مثل دوستای من با درس و

کتاب بیگانه نباشه. آخرشم نفهمیدم که دوستام چجوری دارن پاس میکنن واحداشونو یک

مقدار عجیبه. نه اشتباه شد یک مقدار، نه خیلی زیاد.

بگذریم، یکی دو نفری رو تور کردم و

ازشون درباره دیجیتال مارکتینگ پرسیدم. نمیدونم چرا اونا هم کلا چیزی نمیدونستن.  وقتی از چند نفر دیگه هم رندم پرسیدم و اونا هم چیزی دربارش نمیدونستن، دیگه کم کم متوجه شدم که نه اشکال از دوستای من نبوده. دیجیتال مارکتینگ کلا تو مباحث اینا نبوده. یا حداقل تا الان نبوده.

 



دوستم کارمو راحت کرد.

سلام عرشیا هستم . 

بعد از چند تا کلاس سنگین و خسته کننده با هم گروهیه کلاس تاریخم برای ناهار خوردن به غذا خور دانشگاه رفتیم که هم چیزی بخوریم و همم درباره ماله ای که قراره ارائه بدیم با هم  صحبت کنیم .

داشتیم از سلف دانشگاه غذا برمیداشتیم که متوجه شدم دوستم خیلی حواسش هست چی داره می خوره و کلی  داره رو همه چیزش دقت می کنه .

گذشت و گذشت و ما هم غذامون رو تموم کرده بودیم و همون موقع غذا خوردن هم داشتیم درباره مقاله صحبت میکردیم . دیگه خیلی روم فشار بود و داشتم از فضولی میمردم ، که دیگه نتونستم تحمل کنم و از دوستم دلیل این همه دقت و وسواس رو تو غذا خوردنش پرسیدم .

دوستم که مطمئنم فهمیده بود من چمه بهم گفتش که چون دیالیز انجام میدم دکترم برای خودم یک رژیم غذایی شخصی درست کرده بود که با رژیم دارویی ای که دارم جور باشه .

بهش گفتم خب چرا از قبلا این کارو انجام نمیدادی؟ آخه تا جایی که یادمه از این کارا زید نمیکردی .

بهم گفتش که : خب اره برای همینم بود که قبلا خیلی از عوارض دیالیز کشیدم دیگه نمی دیدی کلا بی حال بودم و سوء تغذیه داشتم ؟ 

حالم همینجوری بود که یکی از دوستای مامانم به مامانم درمانگاه شبانه روزی طبرسی رو معرفی کرد . و گفتش که یکی از فامیلاشون برای بیماری کلیه هاش به به اونجا رفته و خیلی هم خوب جواب گرفته بوده . 

این شکلی شدش که دو ماه پیش رفتم به کلینیک شبانه روزی طبرسی . و از اون موقع تا الانم که خودت ملاحظه میکنی.

برنامه غذایی ام یک مقدار سختگیرانه شده ولی هم از عوارض دیالیزم کم شده و همم دیگه از مشکل سوء تغذیه ندارم .

منم دلیل عجبم رو تازه اون موقع بود که خودم متوجه شدم. فهمیدم که چجوری دوستم با اینکه دیالیز میکنه انقدر بدنش سر حاله.!!! 

 


الان مرحله تصمیم گیریم که ببینم چیکار کنم.

سلام عرشیا هستم .

خب دیگه دیدم که نمیتونم برم کافی نت ، البته میتونستما اصلا اینجوری نبود که نتونم برم ، مسئله اینجا بود که خب بیا فرض بر این بزاریم که اوکی ، پاشدم رفتم. حالا تو این 40 دقیقه کلا چیکار میتونم بکنم چقدر میتونستم درباره دیجیتال مارکتینگ تحقیق کنم ؟ میشد یه کارایی کرد بازم ولی خب  مشکل اینجا بود که وسط کارام باید میزاشتم میرفتم دوباره و این یکم مسخره بود .

رفتم خونه تا لش کنم رو تختم و فیلم ببینم آخه فک میکردم اینجوری  خیلی راحت تر میشه برای این که بابام  و بعدش برم درباره دیجیتال مارکتینگ تحقیق کنم . رفتم خونه یکی دو تا فیلم دیدم . تا اینکه بابام اومد ، همون جا بود که سه تا راه برام باز بود که به نت برسم . راه ها اینجوری بودن که :

راه حل اول : برم خیلی ریز وقتی بابام خوابه تو تلفنش و برای خودم نت بخرم یا از نت خودش برای خودم استفاده کنم .

راه حل دوم : دومیشم این طوری بود که پاشم برم خیلی با احتیاط از بابام بخوام تا برام نت بخره .

و سومین و سخت ترین راه حل این بود که برم و  از بابام پول بگیرم تا هم بتونم نت بخرم همم بتونم کارای دیگه ای بکنم آخه کلا هیچی پول نداشتم . 



اول اول داستان.

سلام اریا هستم .

بیست و دو سالمه و در رشته اقتصاد درس میخونم . از اقتصاد خیلی خوشم میاد چون کلا ادمیم که به شدت دنبال هیجانم و عاشق استراتژِی های جنگ های قدیمم . یعنی چی ؟ این یعنی توجه به منابع انسانی ، منابع مالی ، روحیه افراد ، استراتژی مناطق نبرد ، رزم آرایی ، استراتژی شبیه خون و خیلی چیزای دیگه . اگر یکم دقت کنیم میبینم به تمام این ها یکم شبیه شده به دنیای اقتصادی و سران قدرت های طرف نبرد در دوران قدیمم تبدیل شدن به غول های اقتصادی !

خلاصه که اینجوری شد تا که رفتم اقتصاد خوندم . یک مدت گذشت و دیدم که تو این رشته با اینکه اسمش اقتصاده ولی خب شباهت خاصی به این چیزی که دنبالش دنبالش بودم نداشت .

برای همین رفتم و از یکی ا استادام درباره این خواستم صحبت کردم و اون به من درباره دیجیتال مارکتینگ گفت . اینکه می تونم چیزی که دنبالش هستم رو توی اون پیدا کنم . منم که اصلا نمیدونستم این دیجیتال مارکتینگ چی هست اصلا رفتم داخل نت و هرچی تونستم سرچ کردم و با کلی آژانس دیجیتال مارکتینگ مختلف آشنا شدم و فهمیدم که اصلا چی هست . این شکلی شد که کلی با این مقوله حال کردم و استارت علاقم به اون شروع شدش . همین جوری راه میرفتم و بخش ها و بعد های مختلف اون فکر میکردم و دربارش با خیلیا حرف زدم ولی وقتی دیدم که خیلیا اصلا نمیدونن دیجیتال مارکتینگ چی هست کلی جا خوردم و تعجب کردم که این مقوله یه به این جالبی چجوریه که هیچ کس ازش خبر نداره . 

 


به دوستامم دربارش گفتم بالاخره.

سلام اریا هستم .

بیست و دو سالمه و در رشته ی اقتصاد درس میخونم . و بخاطر اینکه خیلی به هیجان های نبرد وابسته بودم و عاشقشون بودم هم بود که وارد این رشته شدم .

چون به نظرم دنیای اقتصاد خیلی شبیه اون دنیای جنگ و نبرد قدیم هست و میشه یا یکن خلاقیت همه چیز را در ذهنمون اینجوری درست کنیم . 

وقتی از استادم درباره این رویا پرسیدم و اون هم به من دیجیتال مارکتینگ رو معرفی کرد و منم با کلی اشتیاق و ذوق به دنبال یادگیری بیشتر رفتم که بفهمم این رشته چیه و در اون چه کاری میکنن که استادم اون رو به من معرفی کرد .

وقتی رفتم و درباره دیجیتال مارکتینگ یاد گرفتم تازه فهمیدم که استادم داشته درباره چه چیزی با من حرف میزنه .

خبببببببببب اینم از یاداوری ای خلاصه بر مطالب گذشته ای که گفته بودم .

بعد از این جریانات بود که رفتم و با دوستای دیگم که تو همون رشته اقتصاد درس میخوندم حرف زدم . در واقع همون هم دانشگاهیام  بودن .

گفتم و گفتم و گفتم تا اینکه دیدم اگر همون داستانی که برای خودمم بود رو براشون بگم خیلی بهتر میفهمن منظورم چیه ، داستان جنگ های نظامی قدیم و شبیه سازیش روی این موضوع .

تا اینکه دیدم وقتی اینجوری براشون تعریف کردم تازه یکم دو هزاری شون افتاده و دارن میفهمن که کلا دیجیتال مارکتینگ چی هستتتتت .

فک کنم حتی یک مقداری هم علاقه مند شده باشد چون این دمه آخری دیگه ولم نمیکردن . خیلی سخت تونستم بپیچونمشون چون هی داشتن سوال میپرسیدن . تازه الانم که دیگه جای هم نیستیم بازم ول نکردن و پیام و پیام و پیام ...

اخه بحث دیجیتال مارکتینگ خیلی مفصل بود و منم خیلی کم دربارش بلد بودم برای میخواستم یاد بگیرم تا دوباره بتونم براشون دوباره نسخ کنم !

یکی بگه چجوری میتونم این رو بپیچونم اههههههههه !